لحظه تحویل سال برای هر کس همراه احساسی است.
برای بیشتر آدمها، این ساعتها پر از هیاهوی خرید و تغییر و میهمانی و میزبانی است.
اما بعضی دیگر، هر چه آغاز سال جدید نزدیکتر میشود، بیشتر سر به درون میبرند.
ما در این وقتها، درگیر آن یکسالی میشویم که گذشت و گویی در انبان خود به دنبال حاصلی میگردیم.
گاهی هم از پشت سر نگاه بر میگیریم و به پیش رو خیره میشویم. قاب چشمانمان پر از هراس میشود. از این آشفته بازاری که مجموع آن میشود: «من». قرار است یک سال دیگر را با این «من» همراه و همقدم باشیم. یک «من» در محاصره خواستهها و آرزوها، خسته از شکستها و ملول از رسیدنها و تکرار خواستهها و باز اضطراب و یأس و سرخوردگیها.
جستجوی دشوار و دردناکی است. چگونه میتوان گذشته را به درستی برآورد کرد؟
چگونه میتوان به استقبال آینده رفت؟ آن هم با این وجود شلوغ و خسته و آرزومند!
اگر این پرسش را با استاد «علی صفایی حائری» در میان بگذاریم، چه پاسخ میدهد؟
در ارتباط با سالی که گذشت، باید «خود» را محاسبه کرد؛ نه اعمال و نه دستاوردها.
توجه به اعمال و دستاوردها، آنجا که اعمال خوب و دستاوردها زیادند، مایه غرور و رکود آدمی است.
و آنجا که اعمال کم و دستاوردها اندکاند، مایه یأس و سرخوردگی خواهد بود و این هر دو، مسیر آینده را مسدود میکند.
باید خودمان را محاسبه کنیم و ببینیم که در این یکسال چقدر بزرگتر شدیم؟
چقدر دلخوشی و رنجهای ما بزرگتر شدهاند؟ آیا هنوز هم یک تنگ آب غرقمان میکند یا به جایی رسیدهایم که به دریاها فکر کنیم؟!
توجه به دلبستگیها، شادیها و رنجهایی که داریم، ارزش و مقدار ما را تعیین میکنند.
اما درباره آینده و آن «من» آشفته، خسته و شتابزده، احتمالا نخستین پیشنهاد استاد صفایی، توجه به مفهوم «نظم» باشد.
به باور ایشان، عظمت کارها و سنگینی بارها و شلوغی وضعیت، نباید مانع از اقدام شود.
تو در هر لحظه میتوانی یک کار را انجام بدهی. ببین کدام کار برای تو، مهمترین کارهاست.
همه مشکلاتی که داری، نیازهایی که پاسخ نگرفتند، ظرفیتهایی که دیده نشدند و راههایی که پا نخوردند، همه را در نظر بگیر و حالا یک گام، یک کار که از همه مهمتر است را بردار و پیش ببر. اگر این یک کار را انجام دهی، حتی اگر میلیونها کار دیگر داشته باشی، تو کارت را کردهای و اگر این مهمترین کار را انجام ندهی، حتی اگر هزاران کار دیگر را به سرانجام برسانی، بیکار بودهای.
مفهوم نظم تو را از هراس آینده نجات میدهد؛ هر مقدار اوضاع خراب باشد، تو میتوانی در هر لحظه، گامی برداری و حق آن لحظه را ادا کنی.
اما اگر بخواهی این دستورالعمل را در همین لحظه به کار ببندی، آن مهمترین کار تو که باید برایش فکری کنی، کدام است؟
شاید مهمترین عنصر معنیبخش در زندگی هر انسانی، درکش از هدف زندگی است. آیا برای زندگی خود هدفی داری؟
هدفی که شب و روزت را بسازد و اعمال و حالاتت را یکجهت سازد؟
اگر داری، آن هدف را با چه معیاری انتخاب کردهای؟
چگونه فهمیدی که باید زندگیات را جادهی رسیدن به آن هدف کنی؟
حالا چگونه برای آن هدف طراحی کنیم و برنامه بریزیم؟
مهمترین کار رسیدن به خواستهها و آرزوهای رنگارنگ نیست. من و تو انسانیم و به حکم انسان بودن، ابتدا باید جهان ذهن خود را شفاف و سرشار از معنی سازیم، آنگاه به میدان عمل پا بگذاریم.
به خودت نزدیکتر شو و با آرامش و بدون شتاب، با مهربانی و بدون ملامت، خودت را در سالی که گذشت ارزیابی کن و حضورت را برای سالی که به تو سلام میکند، آماده کن.
More Stories
نقش موثر باشگاه کشاورزان جوان در توسعه روستایی
همکاری در سرشماری، همراهی در رفاه و آبادانی
دکتر روح الله ایزدخواه