6 دی 1403

باشگاه کشاورزان جوان

کانون روستازادگان سرزمین آفتاب

نقش رسانه در مشارکت (4)

عوامل تعیین کننده ارتباطات مشارکتی

عوامل تعیین کننده و نمایانگر ارتباطات_مشارکتی هم گویا و بدیعی بوده و هم مبهم و غیر واضح می باشند.اما در هر حالت باید در درک و عمل به آنها همت گمارد.این عوامل در سه عرصه سیاسی،شناخت شناسی و سازمانی جای می گیرند(white-others.1994)

توازن قدرت

پیش از هر چیز ارتباطات مشارکتی یک فعالیت سیاسی بر مبنای موازنه های متحول شده قدرت است.ارتباطات ابزاری است که بواسطه آن صدای مردم به گوش مسئولان می رسد.رادیو به عنوان یکی از این وسایل می تواند از یک نظام نشر اطلاعات به یک ابزار ارتباطات دو سویه و محاوره ای مبدل شود.

تبدیل شدن رادیو به یک رسانه ارتباطات دو سویه مستلزم تحول بنیادی در نقش این رسانه است.تغییر در سازمان و اهداف رسانه هم صرفا موقعی حادث می شود که نگرشهای سیاسی مردمی که از آن بهره می جویند متحول گردد.تغییر در نگرشهای افرادی که دسترسی به این رسانه را کنترل می کنند نیز ضروری است.

موضع شناخت شناختی

ارتباطات مشارکتی بر مبنای یک موضع متحول شده شناخت شناختی استوار است.اساس آن بر مبنای نظریه و عمل آزاد سازی،آزادی از بندگی،کشمکشها و قیمومیت هاست.بنابراین ارتباطات مشارکتی کاملا در تناقض با نظریه و عمل ارتباطاتی است که تنها به زنده نگهداشتن نابرابریهای قومی،جنسیتی ومنزلتی معطوف است.این تغییر موضع شناخت شناختی،در امر توسعه،سازماندهی و اجرای یک فعالیت متحول شده ارتباطاتی حیاتی است.مشارکت،رهنمونگر رهیافت انسانگرایانه تر در حل اکثر مشکلات جهانی است ولیکن مفهوم مشارکت در عمل چیست؟آیا بدان معناست که هر کسی،هرکاری را در تمام زمانها انجام دهد؟آیا به معنای سازماندهی فعالیتهای ارتباطاتی در یک روند اجتماعی و نه سرمایه داری است؟مواضع خشک اندیشانه و مستبدانه در اینجا نیز همانند هر جای دیگر وجود دارد و دلایل شکست تعدادی از پروزها های ارتباطات مشارکتی نیز همین مواضع است.

جنبه های سازمانی

گاهی ارتباطات مشارکتی بر اساس یک شیوه عمل و نظام سلسله مراتبی متحول شده سازمانی بنا نهاده می شود.این مساله برای موفقیت پروژه های ارتباطات مشارکتی در اکثر جاها حیاتی است.در اشتیاق به یک وضعیت سازمانی کاملا مردم سالارانه،غیر رسمی و غیر سلسله مراتبی،تمایل برای پروژه های مشارکتی که به طور کامل شیوه های سازماندهی قبلی را کنر بگذارند وجود دارد.روشهای بدون ساختار سازماندهی،برای ایجاد انگیزه در مردم و جلب رضایت و همکاری آنها مهم هستند ولی باید درون یک نهضت ساختارمند که فرآیند تسهیل گری را هدایت کند جای داده شوند.معنقدان به هدایت و جهت گیری واضح،سم مهلکی برای بسیاری از پروژه های ارتباطات مشارکتی بوده و می باشند.علاوه بر این،مشکل رهبری و ناتوانی به پایان رساندن پروژه زمانی که قرار داد آن به پایان رسیده است و تعریف مبهم اهداف نیز وجود دارد.همچنین این وسوسه وجود دارد که به طور مطلق از یک رسانه استفاده شود.

مدیران پروژه هم در برخی موارد تمایلی به ارزشیابی از کیفیت و تاثیر کارها ندارند.تمامی این موارد فنای پروژه های ارتباطات مشارکتی را به دنبال دارد.

About Author