4 آذر 1403

باشگاه کشاورزان جوان

کانون روستازادگان سرزمین آفتاب

مهاجرت و حاشیه نشینی از نگاهی متفاوت(7)

نقش توسعه شهری در ایجاد معضلات شهری حاشیه شهرها…

باتوجه به اینکه معمولا اشکال و معیارهای توسعه شهری با نظام زندگی و نظام اجتماعی حاشیه و مهاجرین شهرها هماهنگ نیست و سطح و نور و فرم و اعتبار و…دربافت های حاشیه شهرها بویی از عدالت شهری نبرده اند و ساکنان این مناطق از بسیاری از خدمات عمومی شهر برخوردار نیستند،نمی توان از ساکنان این مناطق نیز رعایت فرهنگ شهروندی و حقوق و قوانین شهرها را انتظار داشت و برخی از معضلات شهری را می توان محصول عدم رعایت عدالت شهری و یا به عبارت دیگر توسعه شهری نامتوازن دانست.

عدم توازن دز توسعه شهری یعنی ترجیح برخی از شهروندان به برخی دیگر،یعنی جایگاه و ارزش قائل شدن برای برخی شهروندان و برخی دیگر را به حساب نیاوردن و …

راه حل این عدم توازن ها را هم می توان در تشکیل سازمان های مردم نهادی دید که بار اصلی آن را خود ساکنان مناطق شهری بر عهده دارند.سازمان های مردمی در محلات شهری می توانند مدافع و مطالبه گر جدی عدالت شهری از مدیران شهری باشند و تفاوت در توزیع امکانات شهری بر حسب مسئولیت و تکلیفی که ساکنان هر محله نسبت به محیط خود دارند،باشد.مطالبات شهری هم می تواند از تریبون سازمان مردم نهاد مطرح شود و هم می تواند از تریبون مسجد محله مطرح شود.اما آنچه که اهمیت دارد انسجام اجتماعی مردم محله و مسئولیت و تکلیفی اجتماعی است که ساکنان مردم در قالب تشکل مردم نهاد مختصی نیازها و ظرفیت محله برای خودشان قائل هستند.در غیر این صورت خدمات شهری با توزیع بدون قاعده و نیاز سنجی امکانات شهری،لطمات جدی را به پیوندهای محلی وارد می کند و این موضوع خود مقدمه ای برای بروز آسیب های اجتماعی می شود.

 

پیشنهادات 

چنانچه دستگاه های دولتی به دنبال حل کردن عمیق ریشه مهاجرت هستند،در گام اول باید مهاجرت و حاشیه نشینی را درک کنند و این درک و فهم عمیق از مهاجرت و حاشیه نشینی باید از طریق زندگی با مهاجران حاصل شود.این فهم عمیق زندگی مهاجران متولیان مواجهه با این پدیده را گاها به سمت پذیرش مهاجرت و طبیعی بودن آن سوق می دهد به گونه ای که سعی در ساماندهیدبه جای رویارویی و تقابل با این پدیده خواهند داشت.

تبیین دقیق موضوع مهاجرت و فرصت های حاصل از مهاجرت روستاییان می بایست در پژوهش ها و مطالعات اندیشکده ای در دستور کار قرار گیرد تا نگاه های مقابله ای به موضوع مهاجرت به سمت ترمیم و هدایت حاشیه نشینی جهت پیدا کند.

کشاورزی موضوع مهمی در حاشیه شهرها می باشد چرا که عمده مهاجران را کشاورزانی تشکیل می دهد که علی رغم داشتن مهارت و دانش بومی و صرفا به خاطر خشکسالی مهاجرت کرده اند.می توان از این ظرفیت و فرصت حضور بهره های فراوانی را درجهت تولید و آموزش گرفت.

مسیر برنامه ریزی جامع برای مهاجرت روستاییان می تواند از ارئه مشاوره برای یک مهاجرت هدفمند آغاز شود،به این صورت که مهاجرت در یک برنامه کنتر شده اتفاق بیفتد و در جهت منافع برنامه ریزی شده،در فرصت مهاجرت،افراد آموزش های لازم را کسب نموده و برای نقش آفرینی موثر و جهت خدمت به زادبوم خود برگردند.به عنوان مثال تحقیقات نشان می دهد یکی از زمینه های مهاجرت ادامه تحصیل می باشد،نقش برنامه جامع مهاجرت می تواند این ادامه تحصیل را در رشته های مرتبط و مورد نیاز زادبوم جهت دهد.

در مورد ساماندهی مهاجرت هایی که از روستاها اتفاق می افتد،هم باید ایجاد تعلق خاطر به روستا و پذیرش مسئولیت سازندگی و هم سایر پیوست های فرهنگی برای روستاییان را رقم بزنیم.اگر می خواهیم روی مهاجرت کار کنیم باید مهاجرت را به عنوان یک جریان بشناسیم،مهاجر را ببینیم،بفهمیم چه کسی است،حرفش چیست،هدفش چیست.باید با آن زندگی کنیم و هرگاه لازم شد همراه با او به زادبومش برگردیم.روش های دیگیری هم برای تعلق می توان در مدل تعریف شده برای مهاجرت دید و آن اینکه مهاجر می تواند از طریق اینترنت و فضاهای مجازی خدماتی را برای رونق روستا مانند خدمات فکری،معرفی کتاب،بازاریابی و زمینه های تولید ثروت برای روستا و هویت و اصالت بخشیدن از طریق شناساندن پیشیشنه سنتی و تاریخی به دنبال آورد.

موضوع هویت زمانی از سوی این دفاتر مورد اقبال قرار می گیرد و برخورد ویترینی و نمایشی با آن نمی شود که این هویت از زندگی با مردم و حشر و نشر با آنها بجوشد.اگر نهادی بتوند موضوعی را مبنای ایجاد رقابت سالم در بین محلات و مناطق حاشیه نشین قرار دهد که هم اثرگذاری آموزشی و تربیتی داشته باشد و هم فراتر از خرده فرهنگ ها باشد خواهد توانست کم کم تعلق خاطری برای مردم،حتی اگر مهاجر باشند،ایجاد کند.زندگی و معاشرت با مردم مهاجر و حاشیه نشین و به رسمیت شناختن آنها و تبدیل فرصت حاشیه نشینی و مهاجرت به رقابت هایی فرهنگی،ورزشی و تولید کسب و کار می تواند تعلق خاطر را نسبت به محیط محلات مهاجرنشین ایجاد نماید.مثال مشهود چنین حرکت هایی را در کشور کوبا و رقابتی که برای باسواد نمودن محلات در ازای نصب پرچم برسر درب ورودی هر محله شکل گرفت و موجب رفع بی سوادی مردم مناطق حاشیه نشین شد،می توان یافت.

همان طور که عنوان شد در کشور ما هم باید با پدیده مهاجرت به عنوان یک واقعیت مورد پذیرش و قابل برنامه ریزی و جهت دهی برخورد کنیم.این کار زمانی امکان پذیر خواهد شد که مانند دفاتر تسهیل گری از برنامه ویترینی و نمایشی برای ساماندهی به مهاجران و نواحی حاشیه نشین استفاده نکنیم و این کار میسر نمی شود مگر با ایجاد تشکل های مردم نهاد.سازمان های مردم نهادی که از دل مردم و با مسئولیت و ایفای نقش مستقیم دغدغه مندان محلی شکل بگیرد.سازمان مردم نهاد می تواند شناسنامه ای مشخص برای اهالی روستا تشکیل دهد.این شناسنامه وضعیت اشتغال و کسب و کار هر سرپرست و اعضای خانواده دقیقا بررسی می کند.این شناسایی همین طور که نسبت به اهالی روستا صورت می گیرد و حتی انگیزه ها و علل درونی مهاجرت را می یابد،می تواند نسبت به موقعیت ها،فرصت ها،تهدیدات و نقاط ضعف و قوت روستا نیز انجام شود و به صورت کلی یک سند راهبردی برای توسعه روستا توسط خود دغدغه مندان و جوانان روستایی تهیه شود.اکنون این سند توسعه روستایی وظیفه هدایت افرادی را که تصمیم به مهاجرت را عهده دار می شود تا افراد در جهت توسعه زادبوم و روستا آموزش ها و مهارت های لازم را یاد گرفته و با قبول مسئولیت اجتماعی در قبال روستا در جهت تکمیل فرآیند پیشرفت روستا که از درون جوشیده است.گام بردارند.مثلا اگر کسی برای اینکه روانشناسی را در شهر مطالعه کند،تصمیم به مهاجرت از روستا گرفته است،می توان این علاقه او را در جهت نیازهای روستایی و استفاده از ظرفیت بالقوه فرد هدایت کنیم.

در مجموع و با توجه به آنچه تا اینجادنگارش شده است.تنها موضوعی که این نوشتار را در پرداختن به موضوع مهاجرت و حاشیه نشینی متفاوت می نماید.اولا پذیرش مهاجرت است و ثانیا موضوع مهم حکمرانی مردم در مهاجرت است.موضوعی که برخی تفکرات جرات و جسارت پرداختن به آن را ندارند و برخی دیگر احساس امیدوار کننده ای نسبت به نقش آفرینی مردمی و نقش سیاسی فرهنگی مردم به عنوان عنصر سیاسی در مهاجرت ندارد.در توضیح پذیرش مهاجرت افزون بر موارد گفته شده باید گفت که موضوع مهاجرت در شرایط حاضر کشوری امری اجتناب ناپذیر است،اما آنچه که مهم است و از همین جا وارد موضوع حکمرانی و برنامه ریزی برای مهاجرت می شود،این است که این مهاجرت به چه کیفیتی،در چه زمان و مقطع سنی و به چه مقصد و انگیزه ای انجام می شود و همچنین تا چه اندازه ای زمان خواهد برد و آیا در پس این مهاجرت بازگشتی نیز وجود دارد یا خیر؟به نظر می رسد که واکاوی این پرسش ها و پاسخ عملیاتی به آنها نظام مسائل جدید مهاجرت و حاشیه نشینی را شکل می دهد.در مقام پاسخ می توان زیرساخت کلی پاسخ به این نظام مسائل را در حوزه نظام تربیتی افراد در درجه اول و نیازها و ویژگی های روستا در مرتبه دوم بنیان نهاد،پاسخ عملیاتی به این نظام مسائل بر پایه تربیتی و ظرفیت های روستایی را می توان در تشکیل سازمان مردم نهاد یافت.سازمان مردم نهادی که با هدف ارتقاءرتبه اجتماعی_اقتصادی روستا شکل بگیرد و روستا را درجهت تعالی،فن کاوی،بهره وری مناسب از زمین و آب و کاهش ضایعات باغی و ….هدایت نماید.

About Author