مردی پیاده آمده تا روستای تو
شعری شکفته روی لبانش برای تو
آورده لهجه های پر از دود شهر را
آرام شستشو بدهد در صدای تو
یک استکان طراوت گل های تازه دم
یک لقمه آفتاب سحر ناشتای تو
در کوچه باغ های نیشابور و باغرود
پیچیده ماجرای من و ماجرای تو
گه گاه اگر سر به هوا می شوم چه عیب
گه گاه می زند به سر من هوای تو
,,,
جسم مرا بگیر و در خود مچاله کن
خواهد چکید از بدنم چشم های تو
جسم مرا بگیرو در خود مچاله کن
خواهد چکید از بدنم چشم های تو
مردی پیاده آمده جسم مرا بگیر
شاعر:علیرضا بدیع
More Stories
این شهر چه کرده،هیچ می دانی؟