1 آذر 1403

باشگاه کشاورزان جوان

کانون روستازادگان سرزمین آفتاب

نظریات توسعه مشارکتی از دیدگاه شخصیت ها(2)

نظریه عبیدا…خان

نظریه عبیدا…خان معتقد است،نابودی فقر و بالا بردن سطح کیفیت زندگی توده های فقیر هدف اصلی و اساس توسعه است.به نظر وی بحران کنونی تشدید فقر یک واقعه صرفا ناگوار نیست،بلکه پیامد ناگزیر کنار گذاشتن اکثریت روستاییان از برنامه ریزی و فرایندهای توسعه،اجتناب از اصلاحات ساختی و نهادی از جمله اصلاحات ارضی و تاکید بر افزایش تولید است.

به نظز عبیدا… خان گرایش کنونی به سوی تهیدستان روستایی،باید مورد استقبال قرار گیرد.البته این نقص را نیز دارد که انجام شدن توسعه توسط تهیدستان را مورد تاکید قرار نمی دهد.راه برطرف کردن این نقص،شرکت دادن تهیدستان در فرایند توسعه و در تصمیم گیری و اجرای برنامه های توسعه است.

به نظر عبیدا…خان الگوی توسعه روستایی شامل موارد زیر است:

الف) دادن اعتماد به نفس به روستاییان در جهت توسعه مشارکتی؛

ب) اصلاحات ارضی،

ج) کشاورزی محور توسعه و صنعتی شدن است .پس برنامه های توسعه باید حامی شیوه اصلی تولید یعنی کشاورزی باشد؛

د) رهبران محلی وظیفه ارتباط بین دولت و مردم را به عهده دارند.

نظریه ویتز

ویتز می گوید:(توسعه ثمره مجموعه ای از فعالیتهاست که توسط افراد داوطلبی که از امکانات شخصی (اقدامات خصوصی)خویش استفاده می کنند و توسط دولتها که به وسیله اعمال قانون (اقدامات دولتی) از امکانات عمومی استفاده می کنند آغاز می شود.).وی معتقد است:

هدف کلی از توسعه روستایی در ممالک در حال توسعه قبل از هر چیز ارتقای پایگاه اجتماعی خود است.از طریق ایجاد منابعی برای معیشت اقتصادی در مناطق روستایی از طریق فراهم کردن امکانات جدید اشتغال توسط بهره برداری بهینه از منابع محلی و توزیع مساوی درآمدهای حاصله از تلاشهای انجام شده در مسیر توسعه،به وجود آوردن یک نظام کارآمد برای ارائه خدمات اقتصادی،اجتماعی و شهری و سرانجام جلوگیری از مهاجرت به شهرها که الگوهای سنتی خویشاوندان موجود در جامعه و اساس زندگی اجتماعی محلی را در معرض نابودی قرار می دهد.

جهت جلب مشارکت مردم در سطح محلی دو شرط باید رعایت شود:

1) سازماندهی کشاورزان در انجمنهای محلی دهقانی که مورد قبول مردم باشد؛

2)درک و بینش برنامه ریزان از نظام ارزشی و روش زندگی مردم جهت ایجاد یک تشکیلات متناسب با همیاری افراد بومی،به همین دلیل بررسیهای اجتماعی و انسان شناسی پیش نیاز مهمی جهت شروع فعالیتهای توسعه در سطح روستا هستند.

بدین ترتیب ویتز در توسعه مشارکتی به ساختار و بهبود آن جهت ایجاد زمینه مناسب دستیابی به مشارکت تاکید می کند.

 

نظریه کار دل انگیز شارل فوریه

شارل فوریه از اندیشه گران بنام مکتب تعاونی با طرح نظریه کار دل انگیز به همکاری و مشارکت نگریسته است.به عقیده وی انسان دارای شهوات متعددی است که همه خوب و پسندیده و وهادی و محرک آدمی در رفتار و کردار وی هستند.نباید از بسط این شهوات جلوگیری کرد،بلکه باید با تلفیق و راهنمایی آنها کار را دل انگیز ساخت و به این ترتیب دشواری اجبار در کار را از میان برداشت که از عهد عتیق مانع راه خوشبختی بشر بوده است.کار مطبوع و دل انگیز به طور جمعی و به هیات اجتماع میسر است.

وی مشارکت را در بطن انسان می داند که تجلی آن نیازمند همگرایی افراد جامعه است. بنابراین نظریه کار دل انگیز در قالب مکتب رفتارگرایی جای دارد،چرا که رفتار و کردار را عامل بروز تمایل به مشارکت در انسان می داند.

 

نظریه بندورا

یکی دیگر از نظریات مشارکت،نظریه بندورا (1977)و همکارانش است. براساس این نظریه تقلید از سر مشق،احساس شایستگی را به همراه می آورد.نوع پیامدهایی که در پی رفتار مبتنی بر سر مشق می آید در یادگیری و بروز رفتار تقلیدی موثر می افتد.

 

ترویج و توسعه (1866)

ترویج را برخی به عنوان نظام،بعضی دیگر مکتب و گروهی از آن به عنوان راهبردی جهت دستیابی به توسعه بخصوص توسعه روستایی نام برده اند،ولی هیچگاه از آن به عنوان نظریه یاد نشده است و حتی پیرامون آن نظریاتی از خارج مطرح شده است مانند نظریات یادگیری در ترویج یا نظریه خاکی.

تاریخ کهن تمدن بشری گواه آن است که آموزش دانستنیهای کشاورزی از اولین فعالیتهای اجتماعی انسانها بوده است.انسان یکجا نشین کشتکار و انسان کوچرو دامدار از طریق تجربه عملی به دانش کشاورزی دست می یافتند و نتایج تجارب حاصله را به فرزندان خویش آموزش می دادند.و از این طریق دانستنیهای تجربی کشاورزی از نسلی به نسل دیگر انتقال می یافت.

با افزایش معلومات انسان در کشاورزی،مراکز آموزش رسمی عهده دار آن شدند و پس از آن آموزش غیر رسمی وارد عرصه ترویج شد.(اما استفاده واقعی از واژه ترویج و یا در عمل،نظامی برای اشاعه و تعمیم علوم و یافته های دانشگاهی،اصالتا در سال 1866 توسط دانشگاههای کمبریج و آکسفورد و سپس به وسیله دیگر موسسات آموزشی در انگلستان و سایر کشورها آغاز شد).(ترویج کشاورزی سالها بعد،در ایالات متحده امریکا،رواج یافت و این،مقارن با زمانی بود که خدمات مشاورزه ای برای کشاورزان با مشارکت دانشکده های کشاورزی ایالتی شکل می گرفت).

نظام آموزشی رسمی کشاورزی،به لحاظ ظرفیت محدود و قوانین و ضوابط ویژه آن،تنها پاسخگوی عده قلیلی از نیازمندان به دانش کشاورزی بود،از این رو در اروپا،از اواخر قرن 18 میلادی (پس از انقلاب صنعتی) و در امریکا از اوایل قرن 20 و در اغلب کشورهای آسیایی پس از جنگ دوم جهانی (1345) نهضتی خارج از ضوابط متعارف نظام آموزشی رسمی کشاورزی آغاز شد.

بدین ترتیب در ابتدا ترویج به فعالیتهای کشاورزی محدود می شد که در آن اطلاعات و یافته ها از طریق گروههای سازمان یافته به کشاورزان منتقل می شد.

زیربنای ترویج کشاورزی،روش نشرگراست.فرضیات اصلی روش نشرگرا قبلا در فصل سوم توضیح داده شده است.بر این اساس به نظر می رسد روش نشرگرا متاثر از مکتب نوسازی در توسعه است و پیامدهای کاربرد روش نشرگرا در بیشتر کشورهای توسعه میافته در امر ترویج کشاورزی به صورت زیر است:

1)محدودیت اهداف ترویج کشاورزی به افزایش تولید؛

2) راهبرد ترویج کشاورزی ایجاد گروهی زارع پیشرو بوده که ایده ها و تکنیکهای جدید به آنها عرضه می شود و خدمات و نهاده های ارائه شده را به انحصار می گیرند؛

3)عدم توجه به پژوهش و تحقیقات اولیه در کشورهای توسعه یافته و انتقال تکنولوژی غرب به آنها؛

4) وابستگی به کشورهای مبدا تکنولوژی وارداتی.

این نکات در واقع انتقاداتی است که بر روش نشرگرا و نیز مکتب نوسازی وارد است.البته این بدان معنی نیست که روش نشرگرا به کلی غیر مفید است،بلکه چگونگی کاربرد آن می تواند نتایج منفی یا مثبت را به ارمغان آورد.حتی در تعریف فائو از ترویج نیز تاثیر نشر و اشاعه بوضوح مشاهده می شود.(فائو ترویج را اشاعه و نشر می داند،و اشاعه دانش از یک مبدا یا کانون بین عده زیادی از مردم به نحوی که بتوانند از آن استفاده کنند).

ادامه دارد…

 

 

 

 

About Author